سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که امام علیه السلام کمتر به منبر مى‏نشست که پیش از خطبه نگوید : ] مردم از خدا بترسید که هیچ انسانى بیهوده آفریده نگردیده تا به بازى پردازد ، و او را وا ننهاده‏اند تا خود را سرگرم بى‏فایدت سازد ، و دنیایى که خود را در دیده او زیبا داشته جایگزین آخرتى نشود که آن را زشت انگاشته ، و فریفته‏اى که از دنیا به بالاترین مقصود نایل گردیده چون کسى نیست که از آخرت به کمترین نصیب رسیده . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----143398---
بازدید امروز: ----7-----
بازدید دیروز: ----1-----
***الهی از من آهی از تو نگاهی ***

 
نویسنده: *فرشید*
شنبه 93/2/6 ساعت 7:3 عصر

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها

 

برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست... 

برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...

برای تویی که احسا سم از آن وجود نازنین توست ... 

برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی... 

برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

برای تویی که قلبت پـا ک است ... 

برای تویی که عـشقت معنای بودنم است...

 

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات شما ( )
    نویسنده: *فرشید*
    یکشنبه 91/4/4 ساعت 2:29 عصر

    .

     

     

    وقتی که نشستم تا مطالعه کنم، نیمکت پارک خالی بود.

    در زیر شاخه‌های طویل و پیچیده‌ی درخت بید کهنسال، دلسردی از زندگی دلیل خوبی برای اخم کردنم شده بود، چون دنیا می‌خواست مرا درهم بکوبد.

    پسر کوچکی با نفس بریده به من نزدیک شد. درست مقابلم ایستاد و با هیجان بسیار گفت:‌ “نگاه کن چه پیدا کرده‌ام!”

    در دستش یک شاخه گل بود و چه منظره‌ی رقت‌انگیزی! گلی با گلبرگ‌های پژمرده. از او خواستم گل پژمرده‌اش را بردارد و برود بازی کند. تبسمی کردم، سپس سرم را برگرداندم.
    اما او به‌جای آن که دور شود، کنارم نشست و گل را جلوی بینی‌اش گرفت و با شگفتی فراوان گفت: “مطمئنا بوی خوبی می‌دهد و زیبا نیز هست! به همین دلیل آن را چیدم. بفرمایید! این مال شماست.”

    آن علف هرز پژمرده شده بود، و رنگی نداشت، اما می‌دانستم که باید آن را بگیرم و گرنه امکان داشت او هرگز نرود.
    از این‌رو دستم را به سوی گل دراز کردم و پاسخ دادم: “ممنونم، درست همان چیزی است که لازم داشتم.”

    ولی او به جای اینکه گل را در دستم بگذارد، آن را در وسط هوا نگه داشته بود، بدون دلیل یا نقشه‌ای…
    آن وقت بود که برای نخستین‌بار مشاهده کردم پسری که علف هرز را در دست داشت، نمی‌توانست ببیند، او نابینا بود!

    ناگهان صدایم لرزید، چشمانم از اشک پر شد.

    او تبسمی کرد و گفت: “قابلی ندارد.” سپس دوید و رفت تا بازی کند.

    توسط چشمان بچه‌ای نابینا، سرانجام توانستم ببینم، مشکل از دنیا نبود، مشکل از خودم بود و به جبران تمام آن زمانی که خودم نابینا بودم، با خود عهد کردم زیبایی زندگی

    را ببینم و قدر هر ثانیه‌ای که مال من است را بدانم و آن وقت آن گل پژمرده را جلوی بینی‌ام گرفتم و رایحه‌ی گل سرخی زیبا را احساس کردم…

    وقتی که دیدم آن پسرک، علف هرز دیگری در دست دارد، تبسمی کردم:


    “او در حال تغییر دادن زندگی مرد سالخورده‌ی دیگری بود.”

     




  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات شما ( )
    نویسنده: *فرشید*
    سه شنبه 91/1/15 ساعت 1:0 عصر

    تقدیم به عشق و زندگیم...

     

     

    این روزها عشقت برایم هر لحظه رنگی تازه دارد 

    قلبم برای از تو گفتن یه شوق بی اندازه دارد 
    این روزها هر خلوت من یک شمع و یک پروانه دارد
    اندوه من با ساز عشقت رقصیدنی جانانه دارد 
    این روزهای تنهایی من تلفیقی از موج و کویر است 
    روح غریب و خسته من از هر چه جز یاد تو سیر است 
    این روزها در صفحه ی دل نور عجیبی می درخشد 
    اسم قشنگت تازگی ها جور عجیبی می درخشد
    این روزها حس غریبی در تار و پودم لانه کرده 
    دیگر قرار ماندنم نیست شوقت مرا دیوانه کرده 
    این روزها جز نگاهت این دور رو بر جایی ندارم 
    رودم که جز دریای مهرت در سینه ماوایی ندارم 

     



  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات شما ( )
    نویسنده: *فرشید*
    جمعه 90/9/4 ساعت 2:20 عصر

    .

    علل پدید آمدن عاشورا

     

    عاشورا، تقابل اندیشه و کردارناب، با دل هایی که چراگاه بیگانه ها بودند.

     

    رسول خدا(ص) فرمود:

    اگر دل را نگهبانی می کردید که هر چرنده ای در چراگاه آن وارد نشود، آنچه را من می بینم، شما هم می‌دیدید و آنچه را می شنوم، شما هم می شنیدید.

    آنان که گوششان به هر حرفی باز است، بیگانه از وحی خدا و سنت نبوی را به حریم دل آنان راه است و اعتقاد و اطاعتشان به یک ترجمه و یک نظریه، سست می شود و پندار خود را بر وحی خدا می بندند، چراگاه دلشان را به روی هر چرنده‌ای گشوده‌اند، و لذا نه چشمشان می‌بیند و نه گوششان حق را می شنود. دل خوش کنندگان به اصطلاح‌ها، مگر این حدیث را نشنیدند که ملاک صحت کلام معصوم، قرآن است و اگر به آن عرضه کردند و با آن راست نیامد، لایق کوبیدن به دیواراست؟ تا چه رسد به کلام غیرمعصوم.

    مگر نشنیدند که مردی سال‌ها در خانه به روی خود بست، در قرآن فرو رفت، کتابی از تناقض‌های قرآن آراست و در ‌اندیشه بود که آن را نشر دهد و از این همه یافته‌های خود، در پوست نمی گنجید. قضا را دیدارش با امام صادق(ع) افتاد و حضرت به او فرمود:

    "آیا ممکن است آنچه تو از قرآن فهمیده ای و ضد و نقیضش دانسته ای، آن نباشد که خدای متعال اراده فرموده است؟"

    این جمله حضرت، جان او را بیدار کرد؛ دانست که در این سالیان دراز، بر خوشایند نفس و زینت شیطان رفته است. کتابی را که فخر خود می دانست، به آتش بیداری سوزاند.

     

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات شما ( )
    نویسنده: *فرشید*
    پنج شنبه 90/7/7 ساعت 12:27 عصر

    .

    .

     

     

     خیلی سخته که به خاطر آدمها دلت رو بسوزونی ولی آخرش

    بفهمی تنها چیزی که برات مونده یه دل سوخته است

    ونیشخندی که سوزانندگانت حواله وجودت می کنن

    خیلی سخته وقتی صادقانه دل ببندی بعد بفهمی 

    اونی رو که بهش دل بسته بودی یه سراب بوده و بس.

    خیلی سخته که خیال کنی خیلی ها دور واطرافتن و بعد ببینی همش خیالات  بوده و تنهاییی،

    تنها یار و همدمی بوده که در تو حلول یافته

    کاش کسی به خاطرعشق تو رو تحقیر نمیکرد

     کاش این آدما بعد ازمرگت دلتنگت نمیشدن 

    و کاش گلهای دسته دسته سر قبرت ، در زنده بودنت هدیه احساسشون بود .

    اگر همه در زنده بودن به فکر هم میبودن هیچ وقت دیر نمیشد


    واقعا ، ناگهان چقدر زود دیر میشود...



  • کلمات کلیدی : ناگهان،زود،دیر
  •     نظرات شما ( )
    نویسنده: *فرشید*
    یکشنبه 90/2/18 ساعت 5:11 عصر

    .......

    .

     

     

    یــــــادمــــــان باشد از امروزخــــــطایی نکنــــــیم

    گــــــر که درخویــــــش شــــــکستیم صــــــدایی نکنیــــــم

    پــــــر پروانــــــه شکســــــتن هنــــــر انســــــان نیــــــست

    گــــــر شکستـیــــــم زغفــــــلت مــــــــــــن و مــــــایی نکنیــــــم

    یــــــادمــــــان باشــــــد اگــــــر شــــــا خــــــه گلــــــی را چیــــــدیم

    وقت پــــــرپــــــر شدنش ســــــازو نوایــــــی نکنیــــــم

    یــــــادمــــــان باشد اگــــــر خــــــاطــــــرمــــــان تنهــــــا مــــــانــــــد

    طلــــــب عشــــــق، زهــــــر بــــــی ســــــرو پــــــایی نکنیــــــم

    ******************************************************

    یادمان باشد اگر این دلمان بی کس ماند

    طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم...

     یادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیست

     به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم...

     یادمان باشد که در این بحر دو رنگی و ریا

    دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم...

     یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست

     دگر آن روز پی قلب سیاهی نرویم...



  • کلمات کلیدی : بی وفا،بی معرفت،یادمان،مژده
  •     نظرات شما ( )
    نویسنده: *فرشید*
    پنج شنبه 89/6/18 ساعت 1:35 عصر
    .

    تماس با من


    پیشاپیش عید سعید فطر را به شما تبریک عرض میکنم







  • کلمات کلیدی : عید فطر
  •     نظرات شما ( )
       1   2      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • روز جهانی ماما مبارک باد
    برای همسر عزیزم
    لبخند زندگی
    طعم زندگی جدید
    علل پدید آمدن عاشورا
    ناگهان چقدر زود دیر میشود
    یادمان باشد
    عید فطر مبارک
    [عناوین آرشیوشده]


    سایت لینک باکس - بازدید خود را چند برابر کنید

     

    کد موزیک بی کلام